پاسخ به شبهات دینی واعتقادی دانشجویان وفرهنگیان


 پاسخ به شبهات دینی واعتقادی دانشجویان وفرهنگیان 

قال الامام رضا (ع )کلمه لا اله الا اللهحصنی فمن دخل حصنی. امن من عذابی بشرطها و شروطها وانامنشروطها.

پاسخ به شبهات اعتقادی

شبهات مهدویت

شبهات قرآنی

متفرقه

 ۱-آیا توسل به اولیاء خداوند و واسطه قراردادن آنان برای دعا و طلب حاجت شرک است و با قرآن منافات دارد؟

۲-فلسفه پدیدار شدن فرقه های مختلف در بین مسلمانان و عوامل آن چیست؟

۳-پرسش:آیا پیامبر(ص)برای اثبات عصمت اهل بیت به آیه تطهیراستدلال کرده است؟

۴-پرسش :از دیدگاه قرآن و روایات، گزینش امام انتخابی است یا انتصابی؟

۵-پرسش : چراشیعیان حضرت علی(ع)را افضل از دیگر صحابه میدانند؟

۶-چرا نام ائمه علیهم السلام مستقیماً در قرآن نیامده است ؟

۷-آیا عصمت امامان ـ علیهم‎السلام ـ را از قرآن می‎توان اثبات کرد؟

۸-مذهب شیعه در چه عصرى پدید آمده است؟

۹-شیعیان بر اساس چه دلایلى، امامان خود را معصوم مى دانند؟

۱۰-پرسش :آیا قرآن و روایات به تعداد امامان اشاره ای دارند؟

۱۱-سؤال: حدیث « دوازده خلیفه» در کتابهاى اهل سنت چگونه نقل شده است؟

۱۲-اگر دین مانع پیشرفت نیست، چرا اکثرکشورهای اسلامی عقب مانده‏اند؟

۱۳-آیا روایت «علی ولیکم بعدی» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده

۱۴-پرسش:از علماى اهل سنت چه کسانى حدیث منزلت را نقل کرده اند؟

۱۵-علماى اهل سنت چه احادیثى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مبنى بر اینکه «هدایت امت به دست على(علیه

۱۶-پرسش : چرا شیعیان حضرت علی(ع) را زاهدتر از خلیفه دوم میدانند؟

۱۷-آیة اکمال دین چگونه می‌تواند ارتباط با اثبات ولایت و امامت ?

۱۸-پرسش :در باره‌ی حدیث غدیر، و لفظ (مولی)،

۱۹-سوال: چرا آیه «تطهیر»، در ادامه آیات قبل که مربوط به زنان پیامبر می‏باشد، قرار گرفته است؟

۲۰- مفهوم آیه 255 سوره بقره(لا اکراه فی الدین....) را روشن بفرمائید؟

۱۹- گناهانی که بخشیده نمی شوند کدامند؟

۲۰-علت صلح و سازش امام حسن(ع) با معاویه چه بود؟

۲۱- چرا شیعه حاجتش را از غیر خدا می خواهد؟

۲۲- علت توسل به ائمه اطهار(ع).?

۲۳- آیا حاجت گرفتن ما از غیر خدا منافات با آیه(ایاک نعبد و ایاک نسعین) ندارد؟

۲۴-پرسش : می خواستم بدانم که آیا توسل کردن از نظر شما شرک است؟چنانچه پاسختان مثبت یا منفی است ،دوست دار

۲۵- آیا شفاعت خواستن با مبانی توحید سازگار است؟

 

 ۱-امام زمان (عج)، در دوره‌ی غیبت کجا و چگونه زندگی می‌کنند؟ آیا مانند دیگران همسر و فرزند دارند و یا .

۲-شبهه :تعارض خاتمیت با امامت و مهدویت.

۳-شبهه :هیچ دلیل عقلی بر وجود امام زمان نداریم.

۴-شبهه :اگر مهدی به عنوان امام دوازدهم شیعیان بوده و موجود و زنده است و قادر بر انجام هر کاری از سوی خ

۵-چرا امام زمان ظهور نمی کند ؟

۶- شبهه :در مورد مدت حکومت حضرت مهدی (عج) وارد شده که: «لن یمضی مهدیُّ الامّه الّا قبل القیامه باربعین

۷-شبهه :در روایات ذکر شده است که هنگام ظهور امام زمان(عج)،‌جنگ و خونریزی و فساد فراوان روی می‌دهد، و ا

۸-شبهه :چه اشکالاتی به انجمن حجتیه وارد است که مورد قبول و تایید بسیاری از بزرگان نیستند

۹-آیا در یاران امام زمان (عج) زن هم می باشد؟

۱۰- شبهه :ظهور امام زمان(عج) برابر است با رکود علم و تکنولوژی.

۱۱- امامی که غایب است و مردم به آن دسترسی ندارند تا مشکلات خودشان را با او در میان بگذارند چگونه میتواند

۱۲-شبهه :ادعای این که 4 نفر از سوی مهدی امام دوازدهم شیعیان، ‌نیابت داشته‎اند، هیچ گونه مدرکی ندارد و ع

۱۳-شبهه :ما هیچ نقشی در ظهور نداریم و کاری از ما ساخته نیست.

۱۴-شبهه :ظهور همان قیامت است بنابراین پس از ظهور امام زمان(عج) زندگی نیست.

۱۵-شبهه :ظهور امام زمان(عج) برابر است با رکود علم و تکنولوژی.

۱۶- شبهه :ملاقات با امام زمان (عج) در خواب امکان پذیر نیست پس تلاش نباید کرد.

۱۷-امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ در چه زمانی غایب شد؟

 

۲۰-آیا ظهور امام زمان (عج) بستگی به تعداد یاران ایشان دارد یا به شرایط و اوضاع حاکم بر زمان؟

 

فرهنگی ،اجتماعی

 ۱-برسی آیت الاحکام مقارن حد سرقت

گلچین احادیث چهارده معصوم ع

۱-گلچین حدیث امام حسن عسکری ع

 

 

 

 

 

 ۳۰- پرسش :لطفا خداوند را با چند دلیل اثبات کنید؟        ۳۱-عاقبت کار کفار و ملحدینی که مخترع بودن                 ۳۲-پرسش :چرا امام باید معصوم باشد؟

۳۴-امام چگونه دین را از تحریف حفظ می کند         ۳۵-رسش :توحید یعنی چه؟ مراتب آن کدامند؟ و چه عواملی باعث گرایش به شرک می‎شوند؟

۴۰-برای اینکه مردم خالق خود را بشناسند آیا راه دیگری جز ارسال پیامبران وجود نداشته است ؟

۴۱-پرسش :چگونه می‎توان خداوند تبارک و تعالی را بهتر شناخت و نیز ذاتش چگونه می‎باشد؟ 

۴۲-پرسش :می‎خواهم آیاتی که برای اثبات وجود خداوند و یگانگی او در قرآن آمده بفرمایید.

۴۳--پرسش :بهترین شیوه‌ها و بیانات را برای اثبات وجود خداوند برای افراد در کلیة سطوح علمی و سنی بیان کنید  ؟

۴۴-جمع بین نمازها برخلاف سنت پیامبر است؟         ۴۵-چرا على (ع) وصیت کرد قبرش پنهان بماند؟ 

۴۶-  بوسیدن ضریح ائمه و خواندن نماز زیارت در حرم امامان‏   ۴۷-  نظریه‏ى علماى اهل سنت درباره‏ى تبرّک، مس منبر و قبر پیامبر و صالحان

 ۵۱- دلایل مؤمن بودن ابوطالب‏ ع    ۵۲-گفتن حى على خیر العمل در اذان 
  
 
فرهنگی ،اجتماعی متفرقه اخبار وگذارش روز گلچین احادیث چهارده معصوم ع

 

۱-برسی آیت الاحکام مقارن حد سرقت

 

 

۱-گلچین حدیث امام حسن عسکری ع








 



محل تجمع ارواح مومنین و کفار


در روایات متعددی نقل شده است که ارواح مومنین به وادی السلام نجف که بهشت دنیاست و ارواح کفار و مشرکین به وادی برهوت در یمن که جهنم دنیاست منتقل می شود.
گروه فرهنگی مشرق- در منابع روائی شیعی، در روایات متعددی، اشاره‌ای به جمع شدن ارواح مردگان در مکان خاصی شده که از این مکانها، گاهی به صراحت وادی السلام و وادی برهوت عنوان شده و گاهی صراحتی به این دو عنوان نشده بلکه به طوری توصیف شده که تطبیق کامل با آنچه در روایات تصریح شده آمده است، دارد.

یعنی قرائنی در روایت وجود دارد که می رساند آنچه را امام ـ علیه السلام ـ در حال توصیف آن هستند، همان وادی السلام یا وادی برهوت است. در هیچ یک از روایات کلمه«نجف» نیامده ولی ظاهرا به کمک قرائنی که در خود روایت وجود دارد، نجف فعلی برای وادی السلام فهمیده می شود مضافا اینکه قبرستان آن شهر الان نیز به وادی السلام معروف است اما در مورد وادی برهوت در روایات متعددی تصریح به(یمن) شده است.
روایتی درباره‌ی وادی السلام
 
مردی به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ گفت: برادری دارم که در بغداد زندگی می کند می ترسم در همان شهر بمیرد. حضرت فرمودند: غمی به خود راه مده از اینکه، چه کسی کجا می ‌میرد هرگاه مؤمنی در شرق و یا غرب عالم بمیرد خداوند روح او را به وادی السلام منتقل می‌کند آن مرد سؤال کرد: وادی السلام کجاست؟ حضرت فرمود: پشت کوفه بیابانی است معروف به وادی السلام ارواح مؤمنین دسته دسته اطراف و گرداگرد هم می نشینند، و با هم سخن می گویند.(1)
در روایتی دیگر، داستان سخن گفتن حضرت علی ـ علیه السلام ـ با اموات در وادی‌السلام از زبان حبه العری نقل شده که حضرت مدت زیادی را شروع به سخن گفتن با آنها کردند. و در پایان از جمع شدن ارواح آنها خبر داده و فردمودند که هر مؤمنی که از دنیا می رود به روح او گفته می شود: به ارواح دیگر مؤمنان در وادی السلام ملحق شو او نیز به جمع آنها می پیوندد، و این وادی السلام قطعه‌ای از بهشت برین است.(2)

روایتی درباره وادی برهوت

رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: بهترین آبهای روی زمین آب زمزم، بدترین آبها، آب برهوت است که در بیابان حضر موت واقع شده و ارواح کفار با بدن‌های‌های مثالی خود به آنجا منتقل می‌شوند.(3)

روایتی دیگر:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: که پشت «یمن» بیابانی است که به آن وادی حضر موت می‌گویند در این بیابان از جانداران به جز مارهای سیاه و جغد، موجود زنده دیگری یافت نمی‌شود، سپس فرمود: در این بیابان چاهی است که به آن «بلهوت» می‌گویند: این بیابان محل سکونت ارواح مشرکین است و آنها به آن چاه رفت و آمد می‌کنند و از آب آن چاه که مانند چرک و خون است می‌آشامند.(4)

برهوت در لسان مجمع‌البحرین

برهوت: بیابانی است در حضرموت و در آن چاهی است که از آن گازهای متعفن و بدبو فوران می‌کند. مشهور است که ارواح کفار در آن بیابان اجتماع می‌کنند و از شدت ناراحتی فریاد می‌زنند و در تب و تابند.(5)

نتیجه گیری:
با توجه به روایات مذکور و روایاتی که ذکر آنها به دلیل طولانی بودن در حوصله این نوشتار نبود، آشکار می‌گردد که وادی‌السلام در نجف و وادی برهوت در یمن سند روایی داشته و صحیح می‌باشند. ان‌شاء الله ما از آن دسته افرادی باشیم که بعد از مرگ به وادی‌السلام منتقل شویم و از نعمتهای فراوانی که در آنجا مهیاست بهره‌مند می‌گردیم.

*******************************
منابع

1) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 2. 
2) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 1.
3) کافی، ج 3، ص 246، حدیث 5.
4) دبحارالانوار، ج 17، ص 393، حدیث 4.
5) مجمع البحرین، ج 6، ص 342، به نقل از کتاب انسان و عالم برزخ ص 83.
منبع: عقیق

مولوی مستبصر (شیعه شده)جهانگیر حشمتی

مولوی مستبصر (شیعه شده)جهانگیر حشمتی

مولوی مستبصر  جهانگیر حشمتی

سرگذشت‌نامه ره‌یافتگان به مکتب اهل بیت(ع)

     «شماره ۳»

      مولوی مستبصر

      جهانگیر حشمتی

       تحقیق، آماده‌سازی و چاپ:

 مرکز فرهنگی امیرالمؤمنین ابوتراب

(تکثیر و انتشار بدون تغییر محتوا و با درج نام منبع بلامانع است)

سال ۱۳۵۳ در روستای دسک از توابع بخش بِنت شهرستان نیکشهر در خانواده ‌ای سنی به دنیا آمدم. همه‌ی اجدادم از لحاظ مذهبی، اهل­سنت و حنفی بوده­اند و بنده نیز در همین فضا بزرگ شدم.

دوره­ی ابتدایی را در روستایمان پشت سر گذرانده و برای تحصیل در مقطع راهنمایی، به مدرسه‌ی راهنمایی رازیِ دهان رفتم. سپس وارد دبیرستان شهید رجایی شهر بنت شدم و بعد از ‌یک سال تحصیل، به خاطر علاقه‌ی زیادم به رشته‌های فنی، از دبیرستان، انصراف داده و در آموزشگاه فنی و حرفه‌ای شماره­ی دو، واقع در میدان خاتم الانبیاء زاهدان ثبت نام کردم. شش ماه بعد که موفق به اخذ گواهی نامه در رشته­ی برق صنعتی شدم به زادگاهم برگشتم.

سال ۱۳۷۶ برای اولین بار در برنامه ی جماعت تبلیغی شرکت کردم. مدت برنامه سه روز بود اما تحت تاثیر فضای جماعت تبلیغی در گروه دیگری ثبت نام کرده و این بار چهل روز به ایرانشهر رفتم.

در آن­جا با یک مولوی به نام حافظ محمدشریف آشنا شدم. صحبت­های مولوی درباره­ی فضلیت علم، تقوی و اهمیت دروس دینی بود و تشویقمان می­کرد برای تحصیل علوم دینی، به حوزه‌ی علمیه برویم. در اثر همین جلسات تصمیم گرفتم به حوزه­ی علمیه بروم.

با شروع سال تحصیلی ۱۳۷۷ مرحله‌ی جدیدی از زندگی‌ام در حوزه‌ی علمیه آغاز شد. برای تحصیلات مقدماتی، در حوزه‌ی علمیه‌ی بحرالعلوم دِهان که نزدیک‌ترین حوزه به روستایمان بود اسم نویسی و خیلی زود درس­های جدید را شروع کردم. هفته­ها و ماه­ها می­گذشت و به سرعت سال اول تحصیل با همه­ی تلخی­ها و شیرینی­هایش تمام گردید و سال دوم مقدمات شروع شد. روزی در کتابخانه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ به طور اتفاقی کتابی را دیدم که مطالعه‌ی بخش‌هایی از آن، ذهن کنجکاوم را سخت به خود مشغول کرد.

هیچ­وقت آن لحظه را فراموش نمی­کنم. کتاب جالبی که پیدا کرده بودم. “من لا‌یحضره الفقیه” نوشته‌ی مرحوم شیخ صدوق; بود. از نام نویسنده‌­اش فهمیدم متعلق به شیعیان است.

اول نگاهی اجمالی به فهرست مطالبش انداختم. بعد چند حدیث از جاهای مختلف کتاب را مطالعه کردم. به احادیث وضو که رسیدم مطلبی توجه­ام را به خودش جلب کرد. امامان شیعه گفته بودند رسول خدا(ص) به جای شستن پاها روی آن را مسح می­کرده­اند. کتاب را بسته و سراغ قرآن رفتم. با دقت و تامل آیه‌ی وضو را خواندم. از تعجب مبهوت شده بودم. دیدم اگر هیچ کاری به روایات هم نداشته باشیم، و بخواهیم فقط بر اساس ظاهر قرآن قضاوت کنیم باز هم تکلیفمان روشن است و طبق دستور قرآن باید به جای شستن، روی پاها را مسح کنیم.

این­جا بود که برایم، شبهه‌ی مهمی مطرح شد. سرگردان و حیران مانده بودم که وضوی شیعیان به شکل وضوی پیغمبر(ص) است ‌یا وضوی اهل سنت؟

مجبور شدم سراغ استادم بروم. گفتم: « ببخشید استاد! قرآن درباره­ی وضو می‌فرماید: و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الی الکعبین. طبق این آیه به نظر می‌رسد تکلیف ما در وضو مسح پا باشد. نه شستن آن.»

گفت: «به چه دلیل این حرف را می­زنید؟»

گفتم: «به دلیل این­که ارجلکم عطف به رؤوسکم است و خداوند در این ­جا فرموده: شما مسلمانان باید مسح کنید بر سرهایتان و پاهایتان تا برجستگی روی پا.»

استادم نگاه ساده‌ای به من انداخت و جواب داد: «بله در ظاهر و بدون در نظر گرفتنِ اعراب کلمات، ارجلکم عطف به رؤوسِکم است. ولی اگر دقت کنیم می‌فهمیم این نظریه درست نیست. در ضمن شما نباید کتاب غیر درسی مطالعه کنید. سواد شما کم است. آخرش گم­راه می‌شوی.»

و بدین ترتیب استادم نتوانست پاسخ مناسبی بدهد و از مطالعه‌ی کتاب‌های غیر درسی منعم کرد.

اما این سوال و شبهه­ی مهم، هم­چنان ذهنم را مشغول خودش کرده بود. بعد از مدتی، از استادم مولوی عبدالحمید کدخدایی پرسیدم: «از میان مذاهب اهل سنت کدام‌یک به سنت پیامبر(ص) نزدیک‌تر است؟»

پس از لحظه‌ای فکر کردن پاسخ داد: «مذهب امام احمد بن حنبل.»

گفتم: «اگر مذهب حنبلی به سنت پیامبر(ص) نزدیک­تر  است، چرا شما حنبلی نیستید؟»

طبق معمول مولوی سکوت کرد و پاسخ سوالی به این روشنی را نداد! .

روزها می­گذشت و من سوالاتم بی پاسخ مانده بود. یک روز که کتاب‌های اهل سنت را می­خواندم، دیدم عبدالله بن عباس پسر عموی پیامبر(ص) و صحابی بزرگ در چند روایت وضوی پیامبر گرامی۹ را مطابق وضوی شیعیان بیان کرده است و در این روایات مسح پاها آمده است نه شستن آن‌ها. در یکی از روایات به صراحت وارد شده بود: الوضوء غسلتان و مسحتان،[۱] بر اساس این روایت وظیفه­ی مسلمان مسح پاهاست نه شستن آن یا طبق روایتی در صحیح بخاری « صحابه مشغول مسح کردن پاهای خود بودند که پیامبر به آنان رسید و فرمود: ویل للاعقاب من النار.»[۲] بنابراین بخاری هم نقل کرده است که صحابه پاها را مسح می­کردند.

روزی استادم مولوی اکبر کدخدایی که شخص میانه­رو و محققی بود، خطر جریانی را به من گوشزد کرد که دردی بود از دردهای بی درمان ما!
گفت: «جهانگیر؛ من این ملاها را می‌شناسم. به خاطر سوالات زیادی که از دلایل احکام می­پرسی، روزی به تو برچسب خواهند زد.»

همان­طور هم شد که می­گفت. در مناطق سنی‌نشین همین که یک نفر، درباره‌ی حرفی که مولوی زده، دلیل بخواهد مثلا بپرسد به چه دلیل ابوحنیفه یا شافعی چنین فتوایی داده­اند، سریع می‌گویند: «حتما شما سلفی شده­ای که از دلیل فتوا سوال می‌کنی! .» حالا چرا سلفی؟ چون بیش­تر، سلفی‌ها دلیل فتاوا را می­پرسند. حنفی‌ها خود را مقلد ابوحنیفه می‌دانند و می‌گویند: «کسی که مقلد است نباید دلیل بخواهد.» به همین خاطر مدتی نگذشت که به سلفی بودن متهم شدم.

یادم هست روزی ‌یکی از هم­کلاسی‌هایم به نام الیاس ملازهی به‌یک ملا گفت:« “هُمْ رجالٌ و نحن رجالٌ” . ابوحنیفه مرد بود ما هم مَردیم. او مجتهد بود و فتوا صادر می‌کرد ما هم درس می‌خوانیم تامجتهد شویم و فتوا بدهیم.» آن ملا با عصبانیت گفت: «می‌خواهی خودت را با ابوحنیفه مقایسه کنی؟ دوران اجتهاد گذشته دیگر کسی نمی‌تواند مجتهد بشود! »

هر چه از مولوی‌ها سوالات بیش­تری می‌پرسیدم جوسازی­ها بر ضدم زیادتر می‌شد. به عنوان مثال می‌پرسیدم: «چرا باید این­قدر به ابوحنیفه قداست داده شود؟ مگر پیغمبر بوده که خداوند همه‌ی علوم را به او داده باشد‌. یا ‌یک انسان معمولی است که درس خوانده و به جایی رسیده است؟

چه­طور شد که بعد از او دیگر کسی نمی‌تواند به درجه‌ی اجتهاد برسد؟ مگر او چه کرده بود که به این درجه رسید؟ او که به گفته­ی ابن خلدون، هفده روایت را بیش­تر قبول نداشت و اهل رای بود. به همین خاطر، بقیه‌ی احکامش را از راه قیاس به دست آورده بود. پس چرا تا این اندازه مقدس شد و از امام جعفرصادق(ع) که به اعتراف بزرگان اهل­سنت عالم زمان خود و استاد ابوحنیفه بود پیشی گرفت؟ »

در طول این مدت با دیدن برخی فتاوای بی‌ریشه‌ی احناف، که از راه قیاس به دست آمده بود، حس خوبی نسب به ابوحنیفه نداشتم.

پس از شش سال تحصیل در حوزه‌ی علمیه‌ی دهان، برای ادامه‌ی تحصیل به مدرسه‌ی علمیه‌ی دارالعلوم زنگیانِ سراوان رفتم تا هم درسم را به پایان برسانم و هم سوالاتم را از مولوی­های آن­جا بپرسم.

سوالی که ذهنم را در سراوان به خودش مشغول کرده بود و مجبور بودم از مولوی‌ها بپرسم، (هر چند می‌دانستم این­گونه سوالات، به دردسرم خواهد انداخت.) اختلاف مذاهب اهل سنت درباره­ی رکعت­های نماز تراویح بود.‌ و این که چرا بعضی مذاهب آن را بیست رکعت می­دانند و بعضی دیگر یازده رکعت و… که البته مثل سوال­های قبلی­ام پاسخ این سوال هم سکوت یا توجیهاتی ناقص بود.

سال اول تحصیلم در دارالعلوم زنگیان‌ به پایان رسیده بود. وقتی برای ثبت نام سال جدید به دفتر مدرسه رفتم، رئیس مدرسه گفت: «ما جا نداریم. ظرفیت مدرسه تکمیل شده است! .» در واقع بهانه می‌آورد تا ثبت نامم نکند. بعد هم مولوی دیگری که اسمش محمدامین بود گفت: «تو آدم گم­راهی هستی. خیلی سوال می‌پرسی و دلیل می‌خواهی. حتما غیر مقلد هستی!» ولی واقعیت این بود که من به هیچ وجه غیر مقلدین را نمی‌شناختم و از مرام، منش و  مسلکشان هیچ­گونه اطلاعی نداشتم. همان­جا ‌یاد هشدار استادم افتادم که می­گفت: «روزی خواهد رسید که به شما برچسب می‌زنند.»

در آن سالی که از مدرسه‌ی زنگیان سراوان طرد شدم، دوره‌ی مقدمات و سطح را تمام کرده و باید دوره‌ی حدیث را می‌گذراندم. بعد از تحقیق به این نتیجه رسیدم که دوره­ی حدیث را در مدرسه‌ی دارالحدیث امام بخاری که از اسمش معلوم بود برای بحث­های حدیثی اهمیت خاصی قائلند، بگذرانم. این مدرسه متعلق به اهل حدیث و سلفی‌ها بود، ولی متون درسی‌ حنفی­ها در آن تدریس می­شد.

مسئول مدرسه شیخ علی دهواری فارغ التحصیل مدینه بود. این مدرسه نسبت به مدارس احناف، سه ویژگی ممتاز داشت:

۱٫ در مدرسه‌ی دارالحدیث فضای علمی‌تر و آزادتری برای تحقیق و بررسی صحت و سقم احادیث، حاکم بود.

۲٫ اساتیدی که در آن­جا تدریس می‌کردند از نظر حدیث شناسی قوی­تر از اساتید سایر مدارس بودند و کتاب‌های حدیثی همه‌ی فرق اسلامی را در دسترس طلاب قرار می­دادند.

۳٫ نسبت به هیچ‌یک از مذاهب اسلامی رائج، تعصب خاصی نداشتند و در هر مسئله دلائل قرآنی و حدیثی آن گروه را مورد بررسی داده و هر دلیلی که به نظر صحیح‌تر می‌آمد قبول می‌کردند.

 من هم این فضای آزاد را مغتنم شمرده بدون هیچ مزاحمت و اتهامی، توانستم درباره­ی اختلافات مذاهب اسلامی تحقیق و پژوهش کنم.

شبی در کتاب­خانه‌ی حوزه، در پی پاسخی برای سوالاتم بودم که به تفسیر نمونه‌ی آیت الله مکارم شیرازی برخورد کردم. جلد هفتم را که حاوی تفسیر سوره‌ی مائده بود برداشته و آیه‌ی وضو را با ترجمه و تفسیرش مطالعه کردم. آن شب همه‌ی سوالاتم درباره‌ی وضو، که از سال دوم طلبگی حل نشده باقی مانده بود، حل شد و یقین کردم دیدگاه شیعه درباره­ی وضو، مطابق با قرآن و سنت صحیحه است نه دیدگاه پر تناقض اهل سنت.

 از موضوعات دیگری که آن سال­ها ذهنم را مشغول کرده بود، نظر اهل سنت درباره­ی شخصیت معاویه و جنگ صفین بود. برایم سوال بود که چه طور می­شود با این که در جریان جنگ صفین دو طرف یک­دیگر را کشته­اند اما هر دو طرف مورد احترام اهل سنت باشند؟. باورم نمی‌شد معاویه که با خلیفه‌ی رسول خدا(ص) جنگیده هیچ­گونه گناهی مرتکب نشده، بلکه ثوابی هم از طرف خدا دریافت کرده است! . در حالی که جنگ با خلیفه‌ی رسول خدا(ص)  حکم جنگ با خدا و رسولش را دارد و به منزله­ی خروج از اسلام است.

اهل سنت در پاسخ به این سوال این مسأله را مطرح می کنند که: « در روایت است که اگر مجتهدی در راه به­ دست آوردن حکم شرعی نهایت تلاش خود را بکند و پس از دیدن قرآن ، سنت و بررسی کامل آن به نتیجه­ای برسد و فتوا بدهد، در صورتی که آن فتوا مطابق با حکم واقعی اسلام باشد، خداوند به مجتهد دو ثواب می­دهد: یکی برای حکم صحیحی که به دست آورده و دیگری برای زحمتی که در این راه کشیده است و اگر آن فتوا، مخالف با حکم واقعی اسلام باشد، به خاطر زحمتی که در راه به دست آوردن حکم شرعی کشیده یک ثواب دریافت می­کند.»

اهل سنت این حکم را به همه­ی اعمال و رفتار نادرست برخی صحابه سرایت داده‌ و جنایاتی مانند قتل فجیع مالک بن نویره و تجاوز به همسرش توسط خالد بن ولید، زنای مغیره بن شعبه و برپایی جنگ جمل و صفین را توجیه می‌کنند و می‌گویند همه‌ی این­ها خطای در اجتهاد بوده و نه تنها گناهی بر آن­ها نیست بلکه به خاطر اشتباهشان  ثواب هم می­برند! .  اما این حرف­ها قانعم نمی­کرد. با خودم می­گفتم:« اصلا اجتهاد در جنگ به چه معناست؟ گیرم که اجتهاد به افعال صحابه هم سرایت کند اما آیا معاویه تمام تلاش خود را کرده بود تا جنگ شکل نگیرد؟ آیا نمی‌دانست که علی(ع)  در جریان قتل عثمان، بی‌تقصیر بوده است؟ اگر واقعا دنبال قاتلین عثمان بود  نمی‌توانست از درِ مذاکره و گفتگو با علی(ع) وارد شود؟ آیا باید یک سال با خلیفه­ی رسول خدا(ص) می‌جنگید و خون هزاران نفر از مسلمانان و صحابه مانند عمار و هاشم المرقال و ابوالهیثم را بر زمین می­ریخت و بعد می­فهمید اشتباه کرده و علی(ع) عثمان را به قتل نرسانده است؟ آیا خنده‌دار نیست که فرض کنیم یک نفر کشته شود بعد یکی از اقوامش به خیابان بیاید و بدون تحقیق درباره­ی قاتل هر کسی را که دید به باد کتک بگیرد و بعد از کتک کاری از او بپرسد: «آیا تو هم در کشتن فامیلم نقش داشتی یا نه؟» و بعد از پی بردن به اشتباهش بگوید: «ببخشید من اجتهاد کردم. گفتم شاید شما هم جزء قاتلین فامیلم باشید!. خدا برای مجتهدینی که خطا کرده باشند نه تنها گناه نمی‌نویسد بلکه یک ثواب هم می‌دهد!.»

این با کدام عقل سلیم جور در می­آید؟ آیا این به بازی گرفتن احادیث و روایات نیست؟ چرا روایات را سرپوشی برای جنایات صحابه‌ قرار داده­اند؟ زنا، قتل، جنگ و خون­ریزی گناه کبیره­اند و انجام دهنده­ی آن به نص قرآن جهنمی است. اما به جای تنبیه زناکار می­گویید که اجتهاد کرده و ثواب هم می­برد! آیا الان هم مجتهدین اهل سنت می توانند به بهانه‌ی این­که مجتهد هستند و در اجتهادشان به خطا رفته­اند زنا و قتل مرتکب شوند؟ و … »

سوالات زیادم باعث شد که روزی نزد استادم شیخ علی دهواری بروم تا آن‌ها را از او بپرسم.

گفتم: «جناب شیخ  سوالی برایم پیش آمده است.»

گفت: «بفرمایید.»
گفتم: «چرا در جنگ صفین معاویه با امیرالمومنین علی (ع) جنگید و حق با چه کسی بوده است؟»

استادم گفت: «جنگ اجتهادی بوده و حق با امیرالمومنین (ع) است. اجتهادی بوده‌ یعنی این­که معاویه خیال می­کرده که وظیفه‌ی شرعی­اش جنگ با علی(ع) است. علی (ع) هم مجتهد بوده ، به این نتیجه رسیده که وظیفه‌ی شرعیش مقابله با معاویه است. هر دو احساس تکلیف کرده بودند ولی علی(ع) خلیفه‌ی پیامبر (ص) و بر حق بوده است. اما  نباید به معاویه هم خورده گرفت، بنده­ی خدا در تشخیصش اشتباه کرده و به خطا رفته است.»

با خودم گفتم: «تکلیف صد هزار مسلمانی که در این بین از دو طرف کشته شده­اند چه می­شود و خون آن­ها به گردن کدام مجتهد است؟ معاویه اشتباه کرده، خوب نباید جواب این خون­ها را بدهد ؟! »

از استادم پرسیدم: «مگر خداوند در قرآن نفرموده است: “اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.” اولی الامر آن زمان چه کسی بوده؟ از بین علی(ع) و معاویه کدام یک  باید از دیگری تبعیت و اطاعت می‌کرده است؟»
گفت: «خودت برو مطالعه و تحقیق کن تا تحقیق کردن را‌ یاد بگیری و به جایی برسی! .»

 روزی در حضور ‌یکی از دوستانم گفتم: « لعنت خدا بر‌ یزید!» در حالی که صورتش از عصبانیت برافروخته و قرمز شده بود گفت: « لعنِ ‌یزید جایز نیست و تو حق نداری لعنش کنی!» از شنیدن این حرف تحملم تمام و طاقتم طاق گردید. چه طور می­توانست از ‌یزید شراب خوار ، سگ باز و قاتلِ جگر گوشه‌ی پیامبر(ص) دفاع کند. به همین خاطر به شدت توبیخش کردم. بحثمان بالا گرفته بود که در کمال تعجب یکی از اساتید وارد بحث شده و از آن شخص و ‌یزید حمایت کرد! . دیگر صبرم لبریز شده بود. با عصبانیت از مدرسه خارج شده و تصمیم گرفتم دیگر به حوزه‌ای که در آن این گونه برای  دشمنان اهل بیت : سینه چاک می­دهند، برنگردم. چند روزی به شهرمان برگشتم ولی چون آخر سال تحصیلیم بود و بیش از چند ماه تا پایان تحصیلاتم نمانده بود، با اصرار ‌یکی از اساتیدم دوباره به مدرسه‌ی سلفی­های سراوان  برگشتم. درس‌هایم را به اتمام رسانده و فارغ التحصیل شدم.

مدتی بعد به اصرار مردم روستا در انتخابات شوراهای روستا شرکت کردم و با رای بالا رئیس شورای روستا شدم . در ماه محرم سال ۱۳۸۶ امدادگرانی که برای بازسازی مناطق آسیب دیده از طوفان گونو، به نیکشهر آمده بودند، از من اجازه خواستند تا مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان حسین بن علی(ع) را در مسجد امام علی(ع) که امام جماعتش بودم، برگزار کنند. من که محبت اهل بیت پیامبر(ص) در وجودم موج می‌زد و کوچک­ترین حمایت از دشمنان خاندان پیامبر(ع) به خصوص یزید را به هیچ وجه تحمل نکرده و با تمام وجود حاضر بودم زندگی‌ام را فدای امام حسین(ع) و اهل بیت پیغمبر(ص) کنم، با افتخار کلید مسجد را در اختیارشان گذاشتم و به رسم مهمان نوازیِ اصیل بلوچی، به جوانان مسجد دستور دادم از عزاداران امام حسین(ع) پذیرایی کنند. این اولین ‌باری بود که در روستای دسک، مراسم عزاداری امام حسین(ع) برگزار می‌شد و همان­طور که انتظار می‌رفت سر و صدای ملاها و مولوی­های منطقه را بلند کرد. ‌یکی از مولوی­های روستا که قبلا رابطه‌ی نزدیکی با من داشت اولین کسی بود که به مراسم واکنش نشان داد و تماس گرفت و گفت: « مولوی جهانگیر چه خبر است، چرا مسجدت تبدیل به حسینیه شده است؟ همین حالا برو جلویشان را بگیر!»

جواب دادم: « من نمی‌روم جلویشان را بگیرم، تو اگر جرات داری خودت برو این کار را بکن!. آن­ها که نمی‌رقصند تا شما  ناراحت بشوید، دارند برای نوه‌ی پیامبر(ع) عزاداری می‌کنند!. »

مدتی از این ماجرا گذشت. یک شب خواب دیدم مردی نورانی، با لباس‌های سبز مشغول خواندن نماز است اما بر خلاف اهل سنت نمازش را با دست­های باز می­خواند. به او گفتم: «آقا! نماز این­طوری نیست که شما می‌خوانید. باید دست­هایتان را ببندید.» جواب داد: «خودت هم انشا الله همین طور نماز خواهی خواند!»

آن موقع معنای این خواب را نفهمیدم اما با گذشت زمان به صادق بودنش یقین پیدا کردم.

سال ۱۳۸۹ تحقیقاتم درباره­ی مکتب اهل بیت:  تمام و حقایق برایم کاملا روشن شده بود. محرم همان سال تصمیم گرفتم تشیعم را اعلام کنم. تا قبل از آن، افرادی می‌دانستند گرایش شیعی دارم اما احتیاط کرده و نسبت به تایید یا ردش سکوت می­کردم. ولی حالا دیگر زمانش رسیده بود که عقیده‌ام را ابراز کنم و محرم امام حسین(ع) بهترین وقت برای این کار بود.

بعد از اعلان مذهب جدیدم، برادران و خواهران اهل سنت را دعوت کردم تا برای امام حسین(ع) مراسم عزاداری برپا کنیم و تشویقشان کردم برای امام حسین(ع)  نذری بدهند.

اتفاق مهمی که شب تاسوعا، دلم را به ادامه‌ی راه گرم کرد، رویای صادقی بود که فردایش تعبیر شد. شب تاسوعا خواب دیدم ‌یکی از مستبصرین به نام محمود، راننده‌ی ماشینی است که اجسادی را حمل می­کند. اجساد خیلی صدمه دیده بود. یکی سر نداشت، دیگری دستش قطع شده بود و آن یکی پاهایش. پرسیدم: «این­ها چه کسانی هستند و چه اتفاقی افتاده؟» جواب داد: «‌یاران امام حسین(ع) هستند که شهید شده‌اند!»

صبح فردا که مصادف با روز تاسوعا بود به دفتر مخابرات رفتم تا در مراسم عزاداری شرکت کنم. ساعت یازده و نیم صبح، ‌یکی از دوستان از چابهار تماس گرفت و در حالی که صدایش می­لرزید، گفت: « چند لحظه قبل‌ یک عامل انتحاری خودش را میان عزاداران حسینی منفجر کرد و تعداد زیادی زن و مرد وکودک به خاک و خون کشیده شدند. » از خوابم چند ساعتی نگذشته بود که تعبیر شد. یاران امام حسین (ع) عزاداران غریب چابهار بودند. آن روز یزیدیان زمان ‌یک بار دیگرکربلائی بر پا کرده بودند. ‌مطمئن شدم نام این شهدا، به لیست‌ یاران امام حسین (ع) افزوده شده است.

بعد از شیعه شدنم روزی دو جوان اهل سنت برای بحث به منزلم آمدند. همان ابتدا به آن­ها گفتم: « برادران! اگر دنبال بحث و جدل هستید اشتباهی آمده­اید. من اهل درگیری نیستم. اما اگر واقعا سوال دارید خوشحال می­شوم به آن­ها جواب بدهم. »

سوالشان درباره­ی شهادت امام حسین(ع) و امامت امیرالمومنین علی(ع) بود.

از آن دو پرسیدم: «آیا امام حسین(ع) را می­شناسید؟ مگر طبق روایات شیعه و سنی، امام حسن و امام حسین(ع) سرور جوانان اهل بهشت نیستند؟»

گفتند: « بله هستند.»

ادامه دادم: « می‌دانید قاتل امام حسین(ع) چه کسی هست؟»

جواب دادند:« بله. ‌یزید است.»

پرسیدم: «‌یزید را چه کسی به حکومت مسلمین انتخاب کرد؟»

گفتند: «پدرش معاویه.»

گفتم: «پس معاویه در شهادت امام حسین(ع) نقش داشته است. او خوب می­دانسته پسرش موجود کثیفی است و لیاقت رهبری جهان اسلام را ندارد.»

سوال کردم: «مگر امام علی(ع) طبق روایات شیعه و سنی دروازه‌ی شهر علم پیامبر(ص) نیست؟

وقتی کسی می­خواهد وارد شهری شود از کجا وارد آن می­شود؟»

جواب دادند: « معلوم است از دروازه‌ی آن.»

گفتم: «اگر کسی از روی دیوار و ‌یا راه دیگری غیر از در بخواهد وارد شود حکمش چیست؟»

گفتند: «چنین شخصی ‌یا دیوانه است‌ یا سارق.»

ادامه دادم: «قضیه­ی غصب خلافت علی(ع) هم همین طور اتفاق افتاد.

مسلمانان دروازه‌ی علم پیامبر(ص) را رها کرده و از بیراهه وارد شهر علم ایشان شدند. علی و حسین(ع) را رها کرده و به ‌یزید شراب خوار و میمون باز چسبیدند. اگر پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان دروازه‌ی علم خود معرفی کرده پس باید معارف دینی خودمان را از حضرت علی(ع) و اولادش بگیریم نه از دیگران. در واقع فقط شیعیان هستند که از راه اهل بیت پیامبر(ص) مذهب خود را گرفته‌ و به فرموده‌ی پیامبر(ص) عمل کردند. همین کار درست شیعیان هم بود که باعث شد شیعه بشوم.»

آن روز این دو جوان پاک دل و پاک طینت پس از انجام مباحثاتی، صحبت‌هایم را تصدیق کرده و به مکتب نورانی اهل بیت: مشرف شدند.

{الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله}

و الحمدلله رب العالمین

 

[1]. وأخرج عبدالرزاق وإبن‌جریر عن‌إبن‌‌عباس قال الوضوء غسلتان‌ومسحتان، السیوطی، تفسیر الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۶۲

[۲]. صحیح بخاری باب من رفع صوته بالعلم ، ج ۱، ص ۶۱، چاپ دار طوق النجاة.

(پیشنهادات و انتقادات شما   راه گشای ما

در تلاشی است که به دور از تعصب

در جهت یافتن حقایق آغاز نموده ایم)

مرکز فرهنگی امیرالمؤمنین ابوتراب

قم ـ صندوق پستی   ۱۶۹/۳۷۱۶۵

پست الکترونیک: bootorab313@yahoo.com

پایگاه اطلاع‌رسانی: www.bootorab.org

سامانه پیامک: ۳۰۰۰۸۸۳۰۴۰


ویژه نامه وهابیت شناسی

ویژه نامه وهابیت شناسی

 

نرم افزار جامع ضد وهابیت یاوران دجال

 

وهابیت شناسی


وهابیت


لیست کتب کتابخانه وهابیت


وهابیت شناسی(دانلودمجله)


وهابیت شناسی


معرفی کتابهایی درباره نقد وهابیت


پیشگویی پیامبر از ظهور وهابیت


«ویژه نامه جامع شناخت فرقه ضالّه وهابیت» -

 


دانلودفصل نامه تخصصی نقد وهابیت

 

☼▬☼▬☼ ▐معرفی و دانلود کتب وهابیت ▐☼▬☼▬☼ ▐

 

نرم افزار دجال آخر الزمان درباره فرقه فراماسونری

 

وهابیت ؛ از پیدایش تا امروز


وهابیت ؛ از پیدایش تا امروز -

کتاب ها

مرجع کامل وهابیت شناسی

http://www.vahhabi.com/

 

پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی

 

http://www.as-seraj.com/default.aspx?siteid=1

 

پاسخ به شبهات

http://www.valiasr-aj.com/fa/index.php

 

 

وهابیت

 

http://www.eteghadat.com/forum/forum-f76.html

 

 

وهابیت

 

http://www.nooreaseman.com/forum368/

 

مذاهب اسلامی

http://www.askdin.com/forum93.html

 

فتنه وهابیت

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=shobheh

مقالات

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=maghalat

سخنرانی ها

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=sokhan

مناظرات

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=monazerat

موبایل

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=mobile

شبکه سلام

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=salam

| خارج فقه مقارن |

http://www.valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=moqaren

 


پرسمان دانشجویی - وهابیت

http://vahabiat.porsemani.ir//


سایت شبکه جهانی ولایت


سایت آیت الله السید علی حسینی میلانی


سایت تخصصی ادیان نیوز


سنت

 

وبلاگی تخصصی در مورد فرقه ضاله وهابیت

 

http://vahhabi.mihanblog.com/post/tag/%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C

التوحید

http://altohid.com/index.php?option=com_content&view=frontpage&Itemid=1

وهابی شناسی

http://vahabishenasi.mihanblog.com/

 

نقد وهابیت

 

http://salaf.blogfa.com/

افشاگری از جنایات وهابیها +۱۸

http://antivahhabi.blogsky.com/

 

شبهه

http://www.x-shobhe.com/